جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ 03 May 2024
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۱
کد خبر: ۶۶۸۱۸

چند روز کنار قاچاقیان؛ مافیای «افغان‌کش‌»ها چطور کار می‌کند؟ | شبکه قاچاق انسان را بشناسید

چند روز کنار قاچاقیان؛ مافیای «افغان‌کش‌»ها چطور کار می‌کند؟ | شبکه قاچاق انسان را بشناسید
بعد از کلی پرس وجو توانستم اولین رابط را برای ارتباط با یکی به اصطلاح واژه عامیانه شوتی فراهم کنم. باتوجه به اینکه شوتی‌ها حاضر به گفت و گو نشدند صحبتی با این رابط انجام شد.

مصطفا کمالی

 

این روزها بحث ورود مهاجران غیرقانونی و سرنوشتشان در ایران به یکی از داغ‌ترین اخبار روز تبدیل شده است. ارتباط گرفتن با  قاچاق‌چی‌های انسان و سوخت‌کش‌ها کار سختی نیست اما زمانی که حساسیت روی این موضوع نشان داده شود؛ بسیار محافظه کار می‌شوند، به‌طوری که گفت‌وگو با آن‌ها در این زمینه تقریبا غیرممکن است.

پس از پیگیری شبانه روزی یک راه به ذهنم رسید و آن ارتباط گرفتن با شوتی‌ها بود. این قشر به عنوان قاچاقچی شناخته می‌شوند که عمده فعالیتشان در مرزهای شرقی، عبور مهاجران غیرقانونی افغان به ایران است. برای صحبت با شوتی‌ها به سراغ یکی از رابط‌ها رفتم تا بتواند باب آشنایی را با آن‌ها باز کند. قدم اول موفقیت آمیز بود.

 

یک قاچاقچی معمولی!

 

بر خلاف تصور رایج، این قاچاقچی فردی با ظاهر عادی و شبیه به پایتخت نشینان بود؛ نه خبری از لباس‌های بلوچی بود و نه چهره آفتاب سوخته و ریش‌هایی بلند. «افغان‌کش» چندان تمایلی به صحبت نداشت و سعی می‌کرد با جملاتی کوتاه، قضیه را فیصله دهد؛ اما با چهار پاکت سیگاری که به او تعارف کردم سرمای بینمان جای خود را به گفت و گویی دوستانه اما باز هم کوتاه داد.

طی گفت‌وگوی کوتاه‌مان مشخص شد این اتباع از مرز میلک که بین افغانستان، پاکستان و ایران واقع شده است به ایران می‌آیند. از آنجا که ورود این مهاجرین از مرز افغانستان به ایران دردسرهای زیادی دارد، ابتدا افراد را به پاکستان می‌برند و با کمی رشوه به نیروهای نظامی این کشور، آن‌ها را از مرز بلوچستان وارد ایران می‌کنند.

از او پرسیدم که افغان‌ها برای طی کردن این مسیر باید سراغ چه افرادی بروند؟ افغان‌کش سیگاری روشن کرد و از پاسخ دادن طفره رفت. کمی بیش‌تر اصرار کردم. زیر لب غر رد و ادامه داد: «مثل اینکه بخواهی از شهر خودت بروی به شهر دیگر! یعنی بلیط هواپیما یا اتوبوس تهیه می‌کنی و یک روز بعد در مقصد هستی»! از او خواستم تا بیش‌تر توضیح دهد. دستی به ریش تنک و کوتاهش کشید و ادامه داد: « تمام این مراحل هماهنگ شده است. این‌طور نیست که فرد بخواهد به ایران مهاجرت کند و فردا کوله‌بارش بردارد و برود. اول به خانه کسی که قاچاق انسان می‌کند، می‌روند. در آنجا یک لیست از تعداد و نام همراهان خود به قاچاقچی می‌دهند. طرف افغانی هم این لیست را برای رابط خود در پاکستان ارسال می‌کند تا طرف بداند قرار است چند افغانی در آن سوی مرز تحویل بگیرد. در این لیست به طور کامل تعداد، نام‌ها، مذهب و شغل سابق این افراد ذکر می‌شود. بعد باید منتظر تایید طرف پاکستانی باشند. پس از تایید، مهاجرت شروع می‌شود».

 

 

 هیچ کلاهبرداری در کار نیست!

 

 این شخص  درباب احتمال کلاهبردای اینطور ادعا کرد که امکان آن وجود ندارد. رابط افغانی فردی با نفوذ است که به مهاجرین اطمینان می‌دهد بدون مشکل و در امنیت کامل به ایران خواهند رسید.

پرسیدم پس از ورود به پاکستان، چطور وارد ایران می‌شوند؟ او ادامه داد: «بعد از این‌که وارد پاکستان شدند، جای خواب و مدت زمان اقامت‌شان در این کشور مشخص می‌شود که بیش‌تر از یک روز نیست. طرف پاکستانی آن‌ها را در میلک به دست ما افغان‌کش‌ها می‌دهد و زحمت ورودشان با ماست. ما آن‌ها را سوار ماشین می‌کنیم و شبانه به مقصد می‌رسانیم‌شان.»

به او گفتم فکر نمی‌کنم کار ساده‌ای باشد و احتمال اینکه حین پالایش نیروهای نظامی و مرزبان لو بروند زیاد است. با نگاه و لحنی سرشار از غرور گفت: « مسلما اگر در بین راه مامورها متوجه شوند بلافاصله دیپورت می‌شوند، اما راه‌هایی هم وجود دارد که جلوی این اتفاق را بگیریم. اول اینکه در هر منطقه یک افغان‌کش بومی این کار را انجام می‌دهد که از قبل ایمنی مسیر را تایید کرده است. آن‌ها آمار دقیقی از زمان و مکان پالایش نیروهای مرزبان دارند و می‌دانند کدام راه باز است. این کار هم از طریق نیروهای مستقر در مسیر صورت می‌گیرد و آن‌ها از طریق واتساپ اطلاع می‌دهند در کدام مسیرها ایست بازرسی گذاشته‌اند. اما در هر صورت، باز هم پیش می‌آید که خطایی صورت بگیرد و افغان‌کش و مهاجران غیرقانونی گیر بی‌افتند».

سکوت می‌کند و گره‌ای در ابروهایش می‌اندازد و ادامه می‌دهد: بعضی وقت‌ها هم می‌شود با کسانی تبانی کرد. برای مثال من برای عبور ۲۰ افغانی از مرز حدود ۱۰ میلیون تومان می‌گیرم، از آن ۱۰ میلیون تومان، ۲ میلیون تومان را می‌دهم و می‌گویم امشب راس فلان ساعت ۱۰ ماشین از این مسیر رد می‌شود؛ او هم قبول می‌کند. اگر تمامی کارها بدون دردسر و طبق روال انجام شود، از مرز میلک به یکی از روستاهای زابل یا سراوان می‌روند».

پرسیدم: گفتی عبور هر ۲۰ افغانی برایت ۱۰ میلیون تومان درآمد دارد، آیا این رقم واقعی است یا یک مثال بود؟ در جوابم گفت: «چند وقت پیش هزینه هر مهاجر افغان به کرمان، بندرعباس و شیراز نفری ۵۰۰ هزارتومان بود که شامل اقامت و خورک نیز می‌شد. اما بابت کرایه ماشین دربستی برای ورود به ایران باید هزینه جداگانه بدهند که اگر اشتباه نکنم نفری ۳۰۰ هزار تومان است. پس از ورود به ایران هزینه اقامت در روستای مشخص شده رایگان است».

پرسیدم مقصد این مهاجران غیرقانونی افغان کدام یک از شهرهای ایران است و آیا در زاهدان هم می‌مانند؟ جواب داد: « اغلب در زاهدان نمی‌مانند مگر آنکه در این شهر بستگانی داشته باشند. این مهاجران پس از ورود به ایران معمولا شهرهایی مانند مشهد، تهران و شیراز را برای اقامت انتخاب می‌کنند، زیرا کار در این شهرها زیاد است».

 

تعداد بی‌شمار قاچاقچی‌های انسان

 

صبحت‌مان تمام می‌شود اما نمی‌خواهم به این زودی خداحافظی کنم. می‌دانم اطلاعات بیش‌تری دارد و از آنجا که بعد از این گفت‌وگو کمی احساس صمیمیت می‌کند، می‌توانم سوالات بیش‌تری بپرسم. با تردید ادامه دادم: اطلاعی درباره تعداد باندهای افغان‌کش در ایران دارد؟ کمی مکث کرد و جواب داد: «باندهای افغان‌کش در ایران یکی دو نفر نیستند و بسیار بیش‌تر از چیزی است که حتی بتوانم فکرش را کنم. می‌توان گفت ما با یک مافیای بزرگ افغان‌کش روبه‌رو هستیم. کافی است واقع‌بینانه نگاه کنی، الان چند میلیون افغانی در ایران زندگی می‌کنند؟ این تعداد ورود افغانی کار ده نفر یا بیست نفر افغان‌کش نیست. مثل صرافی‌ها سر دارد اما ته ندارد؛ گروه زیادی در این زمینه فعالیت می‌کنند و چرخه افغان‌کشی بزرگ‌تر از این حرف‌ها است».

در ادامه حرفش گفتم: می‌خواهی بگویی افغان‌کشی فقط به عبور از مرز ختم نمی‌شود و بعد از آن‌ هم حمایت می‌شوند؟ در جوابم گفت: « درست متوجه شدی. احتمال دستگیری یک مهاجر غیرقانونی که به عنوان کارگر وارد ایران شده، بسیار بالاست و اغلب هم اتفاق می‌افتد اما افرادی هستند که مشکل را به شیوه خودشان حل و فصل می‌کنند. من افغانی می‌شناسم که غیرقانونی وارد ایران شد و الان در ...کار می‌کند. بعضی از افغانی‌ها هم بعد از چندسال زندگی غیرقانونی در ایران، بالاخره پاسپورت می‌گیرند. در گذشته این‌طور نبود اما الان بچه‌های همین افغان هایی که می‌گویی مهاجر غیرقانونی، در مدارس ایران درس می‌خوانند. می‌دانم با پرداخت مبلغی، کارت مهاجرت می‌گیرند تا بتوانند بدون مشکل زندگی کنند».

پرسیدم این مبلغ را به چه کسی می‌دهند و این کارتی که می‌گویی چگونه و توسط چه افرادی صادر می‌شود؟ از جواب دادن طفره رفت و گفت اطلاعی در رابطه با فرایند این کار ندارد و فقط می‌داند افرادی هستند که در ازای دریافت مبلغی، به آن‌ها کارت می‌دهند.

 

یک قاچاقچی سنتی!

 

بالاخره شب به نیمه رسید؛ با او خداحافظی  و از اینکه حاظر شد اطلاعاتی در رابطه با قاچاق افغانی به ایران در اختیارم بگذارد، تشکر کردم. روز بعد به سراغ یکی دیگر از افغان‌کش‌ها رفتم. این بار طرفم فردی است با ظاهر معمول بلوچ‌ها؛ لباسی سنتی پوشیده و ریش‌های بلندی دارد، کمی هم آفتاب سوخته است. نسبت به رابط دیشب، راحت‌تر می‌شود با او صحبت کرد و ارتباط گرفت. از او در رابطه با کار افغان‌کش‌ها و نحوه عبور مهاجران غیرقانونی افغانی به ایران پرسیدم.

افغان‌کش در جوابم گفت: «این کار توسط یکی دو نفر انجام نمی‌شود و یک مافیای بزرگ که یک سرش در ایران و سر دیگرش در پاکستان و ترکیه است، این کار را انجام می‌دهند. لیدر ایرانی به لیدر پاکستانی اعلام می‌کند که این ماه هزار نفر افغانستانی می‌خواهم که بخش را در ایران و بخشی دیگر را در ترکیه سر کار می‌برم. او هم با لیدر افغانی هماهنگ می‌کند و مهاجران را در روزهای تعیین شده از طریق مرز پاکستان به ایران می‌فرستد».

پرسیدم اگر یک باند مافیایی پشت پرده این ماجرا قرار دارد، سود و دستمزدشان چگونه محاسبه می‌شود؟ پاسخ داد: « در ظاهر اینطور به نظر می‌رسد لیدر پاکستانی و ایرانی تا زمانی که مهاجر را تحویل نگیرد و در ایران سر کار نبرد، پولی به او داده نمی‌شود. اما در عمل چنین نیست و لیدرهای پاکستانی و ایرانی، تا زمانی که مبلغ تعیین شده را از لیدر افغانی دریافت نکنند، مهاجرین را از مرز در نمی‌کنند. حتی در ایران هم مهاجر را زیر نظر دارند و زمانی که تمام مبلغ را دریافت کنند، به او می‌گویند که حالا می‌تواند برود دنبال زندگی‌اش»!

 

کار تیمی افغان‌کشی!

 

از او خواستم کمی بیش‌تر در رابطه با نحوه تعامل تیمی که کار افغان‌کشی را انجام می‌دهند، توضیح بدهد. او ادامه داد: «افغان‌کشی یک کار زنجیره‌ای است. یک راننده افغان‌ها را از خوابگاه تحویل می‌گیرد، این خوابگاه هم متعلق به شخص یا اشخاص دیگری بوده که از آشنایان لیدر افغانی است.»

در رابطه با هزینه‌ای که هر مهاجر برای عبور از مرز به ایران پرسیدم که سربسته گفت: «بستگی دارد که کجا برود. اگر در ایران بماند یک هزینه و اگر قصد رفتن به مرز ترکیه را داشته باشد باید در ازای هر ۸۰۰ کیلومتر، هزینه‌ای جداگانه پرداخت کند».

رابط در زمینه تعداد گروه‌های افغان‌کش نیز اطلاعات جالبی داد که مکمل گفته‌های رابط شب گذشته بود. او گفت: «تعداد گروه‌هایی که در ایران مشغول افغان‌کشی هستند بسیار زیاد است. برای مثال کسانی که در زاهدان و خاش قرارداد خوابگاه با لیدرها می‌بندند، بسیار زیاد هستند. مبلغی که لیدر به این مالکان می‌دهد، بخشی متعلق به مالک و بخشی دیگر متعلق به افغان‌کش‌ها و سایر اعضای زیر مجموعه است.»

 پرسیدم چگونه علی‌رغم حساسیت‌هایی که در مرز ایران وجود دارد، می‌توانند وارد ایران شوند؟ در جواب با اکراه گفت: «مهاجران به صورت شبانه حدود ۳۰ کیلومتر را با پای پیاده به کمک کسی که راه را بلد است، طی می‌کنند و از مرز پاکستان وارد می‌شوند ولی من نمی‌توانم توضیح بدهم که چطور از مرز عبور می‌کنند. هر  شبی ۵۰ نفر  مسئول آوردن آنها به مرز ایران هستند که هرکدام  ۳۰ تا ۳۰۰ نفر افغانی را به محدوده روستای کلگان می‌آورند. این افراد نسبت به تعدادی که وارد مرز می‌کنند می‌توانند تا شبی ۱۰ میلیون تومان هم درآمد داشته باشند». 

او ادامه داد: « مهاجرین افغانی به راحتی وارد پاکستان می‌شوند زیرا هیچ ممنوعیتی از بابت تردد ندارند اما در مرز ایران کار سخت است. هنگامی که وارد مرز شدند، مهاجرین را تحویل راننده می‌دهند و از او می‌پرسند که پولش را گرفته است یا نه. راننده نیز آن‌ها را به خوابگاهی که معمولا در روستاهایی که حداقل ۵۰ کیلومتر از مرز فاصله دارند می‌برد. این روستاها یا در سراوان هستند یا خاش. روز بعد، مهاجرین از خوابگاه بارگیری می‌شوند به مقصد ایرانشهر یا زاهدان می‌روند و از آنجا به استان‌های همجوار فرستاده می‌شوند».

 

حضور در مرز و تردید برای دیدار و حادثه برای اتباع غیرقانونی!

 

تصمیم گرفتم که شوتی‌ها را در در زابل نیز ملاقات کنم و در روز چهارشنبه سوم آبان ماه این سفر قطعی شد. اما در روز اول رابط‌ها حاضر به ملاقات نشدند و تنها یک رابط پذیرفت ساعت ۲۱ همان روز به آدرسی که برایم ارسال می‌کند حاضر شود. متاسفانه آن رابط نیز سر قرار نیامد و مجبور شدم از طریق رابط‌های قبلی که با آن‌ها گفت‌وگو کرده بودم برایش پیام بفرستم و در نهایت ساعت۱۲ شب موفق به دیدار با رابط زابلی شدم.

 

شب را در روستا ارباب نزدیک زابل گذراندیم. صبح روز بعد از بیمارستان... خبری دریافت کردم که چند نفر از مهاجرین غیرقانونی شب گذشته هنگام عبور از مرز زخمی و به این بیمارستان انتقال داده شده‌اند.

حدود ساعت ۱۱ از مرکز زابل به سمت بیمارستان حرکت کردیم. یکی از پرسنل بیمارستان گفت: «شب گذشته سه نفر از اتباع افغانستانی که سعی داشتند وارد مرز بشوند، طی درگیری با نیروهای مرزبان زخمی و به بیمارستان منتقل شدند.»

او ادامه داد: «افغان‌کشی که مهاجرین را از مرز عبور داده، فرار کرده است اما در تماسی که شب گذشته با یکی از مامورین داشتیم مشخص شد در یکی از بازرسی‌ها بازداشت شده است. این شوتی اظهار داشته چند خواهر و برادر تحت سرپرستی دارد و تنها راه درامدش قاچاق انسان است».

به اتاق بستری اتباع افغانی رفتم. از سه نفری که بستری بودند، حال یکی چندان مناسب نبود. هر سه نفر محمد نام داشتند. نفر اول حال جسمی خوبی داشت و لباس محلی افغانستان پوشیده بود. از او پرسیدم از کدام شهر افغانستان آمده‌ای؟ در حالی که به سقف خیره شده بود و گاهی دستش را روی سرش می‌کشید به سوالم پاسخ داد: «از بدخشان آمده‌ام و تاجیک هستم». 

صدای آرام و ناامیدی داشت و به سختی می‌شد حرف‌هایش را شنید. در رابطه با نحوه ورودش به ایران پرسیدم که پرستار گفت: «از حرف زدن امتناع می‌کند و هیچ علاقه‌ای به حرف زدن ندارد».

 

از اتاق خارج می‌شوم وبه سمت محوطه بیمارستان می‌روم. پرستار بیمارستان از من می‌پرسد تا کی زابل هستم و در پاسخ می‌گویم تا عصر. او ادامه داد: «مهاجرینی که به این بیمارستان می‌آیند قبلا به من شرح داده‌اند سرشاخه‌های قاچاق انسان از افغانستان به ایران در خود افغانستان حضور دارند. خان‌ها و آقازاده‌های افغان مسئول تمام این کارها هستند. سران طایفه‌های بزرگ افغان، هم با سران نظام افغانستان و هم با افغان‌کش‌ها ارتباط دارند و مهاجران غیرقانونی از طریق یک رابط با آن‌ها در ارتباط هستند ».

 

لیدرهای اصلی کجا هستند؟

 

حوالی ساعت ۹ شب قرار شد تا گفت‌و‌گویی غیرحضوری با یکی از افغان‌کش‌ها داشته باشم.

شوتی درباره نحوه و ورود افغانی‌ها گفت: «شهروند افغانستانی به طرف شهر نو یا همان نیمروز افغانستان می‌رود و پس از معرفی، با من هماهنگ می‌کنند تا آن‌ها را از مرز تحویل بگریم و به تهران ببرم. هزینه عبورشان را نیز در تهران از طریق صرافی دریافت می‌کنم».

او اضافه کرد: «در بعضی مواقع یک ایرانی درخواست کارگر افغانی می‌کند؛ در این شرایط نیازی نیست که مهاجر افغانی همان ابتدا هزینه مهاجرتش را پرداخت کند. او پس از انتقال به ایران، با کارگری برای طرف ایرانی، هزینه مهاجرتش را پرداخت می‌کند».

این افغان‌کش گفت: «لیدرهای اصلی در افغانستان هستند که همگی نفوذ و قدرت زیادی در دولت افغانستان دارند. این لیدرها مهاجرین را تحویل رابط می‌دهند تا به نیمروز و از آنجا به مرز ایران بیاورند. مهاجرینی که قادر به پرداخت هزینه ماشین نیستند مسیر پاکستان تا سراوان را پیاده و در مدت یک هفته طی می‌کنند».

از افغان‌کش زابلی در رابطه با زمان حرکت‌شان پرسیدم. در جواب گفت: «زمان حرکت از طرف مرز به ایران مشخص نیست، زیرا ممکن است تا چند روز مسیر بسته باشد. معمولا آنقدر صبر می‌کنند تا مامور محل را ترک کند اما این پایان کار نیست. خیلی از همکاران من در همین مسیر تیر خوردند و مجروح شدند یا ماشین‌هایشان چپ کرد و کشته شدند؛ گاهی اوقات دستگیر می‌شوند».

وی ادامه داد: « معمولا چند ماشین کار انتقال مهاجرین از شهر نو به زاهدان را انجام می‌دهند. از زاهدان به شیراز، تهران و مشهد هم ماشین‌های دیگری آن‌ها را حمل می‌کنند. البته وقتی مهاجر را به شهرهایی مثل شیراز می‌برند کار کمی سخت می‌شود، آن‌ها باید بخشی از مسیر را پیاده‌روی کنند زیرا در طول مسیر پاسگاه‌های متعددی وجود دارد که مانع عبور مهاجرین می‌شوند».

قاچاقچی در رابطه با سازماندهی این باند افزود: «مهاجرین ابتدا به نیمروز منتقل می‌شوند و از آنجا توسط تویوتاهایی که از قبل مستقر شده‌اند، به پاکستان می‌روند. در پاکستان نیز ماشین‌هایی منتظر آن‌ها هستند تا به مرز ایران منتقل شوند. تمامی این هماهنگی‌ها در شهرنو صورت می‌گیرد. در مرز ایران هم با توجه به اسامی که در لیست آمده، یکی یکی سوار ماشین می‌شوند به روستاهای اطراف می‌روند».

وی درباره اقامت آنها در خوابگاه‌ها هم گفت: «در ایران خوابگاه‌ها امنیت ندارند و هر لحظه امکان دستگیری‌شان وجود دارد. معمولا خیلی سریع مهاجرین را به شهرهای مقصد می‌رسانیم مگر اینکه مسیر توسط نیروهای امنیتی بسته باشد. در چنین شرایطی مجبور هستیم برای مدتی در یکی از خوابگاه‌ها اقامت کنیم حتی ممکن است آن‌ها را به کوه دشت ببریم و همانجا رها کنیم و روز بعد نان خشکی برایشان ببریم و به مسیر ادامه دهیم». 

 

یک مکالمه عجیب!

 

صحبت‌مان تمام می‌شود. روز شنبه به بیمارستان می‌روم. چند سرباز وظیفه به همراه پرستار بخش، در اتاق بستری سه تبعه افغانی حضور دارند.

پرستار به یکی از تبعه‌ها گفت: «یعنی شوتی به تو گفت از دیوار مرز بپر و برو»؟ تبعه افغانی سر تکان می‌دهد و پرستار رو به تبعه می‌گویید: «تو  کجا می‌خواستی بری»؟

 جواب داد: « بعد از نیم ساعت یا چهل دقیقه یک شوتی دیگر دنبال‌مان می‌آمد.»

مامور گفت: « می‌خواستید به آن طرف برسید چون یک شوتی دیگر منتظر شما بوده درست است»؟ تبعه افغانستانی سر تکان می‌دهد.

پرستار پرسید: چقدر از شما پول گرفت؟

 تبعه به هر سه نفرشان اشاره کرد و پاسخ داد: « از ما ۱۳ تومان گرفتند تا اینجا آمدیم».

سرباز وظیفه گفت: «نگاه کن شاید در روز نزدیک به یک میلیارد و ۲۰۰ تومان پول جمع می‌کنند.»

پرستار با تعجب این عدد را تکرار کرد.

سرباز ادامه داد: « روزانه ۳۰ تا ۳۰ تا مهاجر وارد می‌شود شما خودت حساب کن»

پرستار از تبعه افغانی پرسید: «پس شوتی پول را از شما گرفت»؟

تبعه افغانی پاسخ داد: « نه قرار بود بعد از آنکه ما را به مقصد رساند، با رابط خودمان تماس بگیریم که پول را پرداخت کند».

سرباز رو به پرستار گفت: « هر ماشینی که در ایران برای انتقال مهاجرین اجاره می‌شود، ۲۰ میلیون تومان در ازای ۵ روز دریافت می‌کند».

و ادامه داد: « برای هر رفت و برگشت همین اندازه پول می‌گیرند»؟

افغانی تایید می‌کند.

 

پرستار از تبعه افغانی پرسید: «مگر چقدر کار می‌کنید که  برای هر بار رفت و آمد از افغانستان به ایران هزینه می‌کنید»؟

سرباز جواب داد: «اینها خیلی کار می‌کنند!» و دوباره تبعه افغانی اضافه کرد: «در روز ۱۲ ساعت کار می‌کنیم! سه ساعت هم اضافه کاری.»

سرباز حرفش را قطع کرد: «... یک افغانی بود که در ایران بزرگ شد. ۲۵ سالش بود پروژه ... را دست گرفت. تو شیراز شرکت ... مال خودش است یکی از بزرگترین شرکت ضایعات ... هم همینطور».

تبعه افغانی گفت: «معمولا افغانستانی‌های ساکن محلات شناسامه دارند».

پرستار پرسید: «چندبار ایران آمدی»؟

 جواب داد: «سه بار می شود. دوبار با پاسپورت آمدم».

پرستار پرسید: «مگر با پاسپورت نمی‌صرفید»؟

 جواب داد: «پاسپورت گرفتن کاری نداشت ولی نمی‌صرفید»!

پرستار پرسید: « مگر چقدر برای هر بار پاسپورت گرفتن هزینه می‌کردید»؟ 

تبعه افغان جواب داد: «باید فرم پر می‌کردیم و نصف سال در نوبت می‌ماندیم؛ دیگر مثل سابق نیست که در طول یک ماه پاسپورت بدستمان برسد...

 

 

 

 

 

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

روایت خبرگزاری قوه قضاییه از مرگ نیکا شاکرمی

مشروبات الکلی تقلبی کجا و چطور پر می‌شوند؟

دیدگاه؛ چرا حکمرانان شنبه را تعطیل نمی‌کنند؟

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

پیشنهاد سردبیر
زندگی